یه دخی شاد

آدمک آخر دنیاست...بخند

یه دخی شاد

آدمک آخر دنیاست...بخند

باباعه داریم


دیشب ساعت ۳شب بابام اومده بالا سرم بیدارم کرده

 میگه : پسرم پسرم ! 

من : هوووم ؟؟

 بابام : بابا بیداری ؟ 

من : آره بابا دارم تنیس رو میز بازی میکنم.

 بابام : زهرمار مگه من باهات شوخی دارم ؟

من : پدر من خو ساعت ۳ بیدارم کردی میگی مگه خوابی ؟

 بترس از روز رستاخیز ، بترس از آتش دوزخ !

 بابام : بابا خوابم نمیبره بیا با هم شطرنج بازی کنیم !

من : ای خدااااااااااا

 حالا داشتیم بازی میکردیم سربازو هفت هشت خونه تکون داد… 

من : بابا اون سربازه مازراتی نیست که اینجور میرونیش ؟!

 بابام : هزار بار گفتم احترام بزرگترت رو داشته باش ،

 پاشو گمشو بیرون میخوام بخوابم بچه سوسول ؛

 کسی که جنبه تقلب رو نداره اصلا باهاش بازی نمیکنم !

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا سه‌شنبه 23 اردیبهشت 1393 ساعت 19:38 http://kor30.blogsky.com/

واقعی بود آیا ؟

نچ

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.